لا حول و لا قوه الا بالله

ساخت وبلاگ
حتی همین  امشب که مینویسم، یقین ندارم به اول مهر روی نیمکت فلوشیپ 

نه انکه دلم نخواهد، نه

نه آنکه اسمم توی لیست نباشد، نه

نه انکه خودم نخواهم، نه

نه انکه باور نکرده باشم، نه

.....معاونت درمان دانشگاه میگوید باید شخص جایگزین بیاید و نیامد آزادت نمیکنم! و این میتواند پایان یک رویای شیرین باشد....

شبی آنقدر گریستم از به استضعاف کشیده شدن آدمی که اگرچه کوچک و ته یک شهر دور است، اما بنده ی خدایی بزرگ است و کرامتش همان روح خداست که در او دمیده....گریستم که خواستم و میخواستند نشود....گریستم که آرزو کردم و میخواستند محقق نشود.....گریستم و خواندم لاحول و لاقوه الا بالله

و باز خواندم و گریستم

و بعد فکر کردم این مسیر انقدر روزهای سختی خواهد داشت که باید یادم بماند شبی با اخلاص از خدا آن را خواسته ام 

توی گریه هایم میگویم ترجیح میدهم برای درد خودم بگریم تا بیماران، باز هم خوب است بیمارانم مرا به گریه نینداخته اند و باز میگریم

چند سال بعد این صندلی وفا میکند؟ یادت بماند تو هم روزی بین کوهها در دوردست ها بوده ای، یادت باشد تلخی شان را به کسی نچشانی، یادت باشد دوراندیشتر از آن باشی که بخواهی به کسی زور بگویی، یادت باشد خودت را جای زیردستت بگذاری و بجای او هم لحظه ای به بالا نگاه کنی

چند سال بعد به این شبها خواهم خندید؟

 

خانوم دکتر...
ما را در سایت خانوم دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ims2001o بازدید : 278 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 10:30